❤️

#شکوفه_عشق #پارت_یازدهم
فری هر وقت میومد تو این اتاق می‌گفت دیگه دوست ندارم برم و ازش دل بکنم خیلی نازه لامصب ، از در اتاق که اومدم تو کفش های مخمل صورتیمو پوشیدم و لباسامو عوض کردم و و قشنگ و مرتب چیدم تو کمد و بعد روی تخت خوابیدم از وقتی یادم میومد بچه منظمی بودم و از بی نظمی تنفر داشتم به واسطه ی همین خصلت و ویژگی که داشتم
خونه داری و همه کارای خونه رو یاد گرفته بودم خلاصه که یه کدبانوی شیک و مرتب بودم
از این فکرت اومدم بیرون و دوباره رفتم تو فکر باراد ، یعنی این بار هم میاد واسه معذرت خواهی ولی سریع به خودم گفتم که نه دیگه اصلا فکرشم نکن این بار دیگه اجازه نمیدم تو فکر بودم که یهو در اتاقم باز شد میدونستم کیه مامان بود کلا فرهنگ در زدن براش معنایی نداشت اگه لخت هم باشم بازم درو باز می‌کنه و میاد تو به مامان نگاه کردم که گفت: بیان فرشته اومده منم با میلاد داریم میرسم بیرون چند تا خرید خونه هست انجامش بدم تو حالت بهتره ؟
_بله مامان خوبم ممنون
مامان : باشه مادر من دیگه رفتم میوه ، شیرینی ، چایی همه چیز هست خودتو فرشته بیارید بخورید
_باشه ممنون به سلامت
مامان رفت و کله فرشته از لایه در اومد تو مثل همیشه شاد و خندان گفت
#نویسنده #رمان #رمان_z #عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

لایک یادتون نره قشنگا 😍🥺

❤️✨

لایک یادتون نره 🥺🥺

لایک یادتون نره 🥺🥺

پارت ۱۰+ببین باید حرف بزنیم اینجور نمیشه-گفتم برو تو اتاق (د...

نام فیک:عشق مخفیPart: 13ویو جیمین*سوار ماشین شدمو از خونه زد...

فراتر از مدرسه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط